بعد از دو سال زندگی مشترک، سرطان سینه گرفتم
بعد از دو سال زندگی مشترک، سرطان سینه گرفتم. تمام مدت تحت درمان بودم. در نهایت جراحی کردم و یکی از سینههایم برداشته شد. تقریبا بهبود پیدا کردم اما چاق شده بودم، بدنم بهم ریخته بود و یک سینه هم نداشتم. شوهرم و مادرش به خاطر بدنم تحقیرم میکردند. شوهرم ول کن نبود. میگفت تو چه هستی آخر. من یک زن سالم میخواهم که اندامش بیعیب باشد. جلوی من فیلمهای سکسی میگذاشت و میگفت: «ببین اندامهایشان را.»
کم کم دوستدختر گرفت و من باید تحمل میکردم. به خاطر دختر کوچکم نمیتوانستم طلاق بگیرم. دوست دخترش را حتی به خانه هم آورد چند ماه آخر و من صبوری کردم. در آخر من را به دلیل بیماری و ناتوانی در تمکین رابطه جنسی طلاق داد. حالا با یک زن دیگر ازدواج کرده است.
روایت رسیده از تهران به کارزار منع خشونت خانوادگی، https://t.me/pdvcir
??شما میتوانید تجربیات خود را به صورت حضوری، یا از طریق ایمیل pdvc.ir@gmail.com یا ادمین کانالک تلگرام کارزار https://t.me/pdvci به دستمان برسانید یا اینکه با هشتگ کارزار منع خشونت خانوادگی در شبکههای اجتماعی منتشرشان کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.