به اجبار خانواده با مردی همسن پدرش ازدواج موقت کرد و فرار کرد
از کودکی با صحبتهایی بزرگ شد که همگی جهت دهنده او به سمت ازدواج بودند.
در سیزده سالگی تحت همین آموزه با پسری که تصور میکرد می تواند همسرش باشد از خانه فرار کرد و بعد از مدتی با او ازدواج کرد.
در مدت زمان کوتاهی فرزند اولش را به دنیا آورد. با دیدن بیقیدی همسرش که او هم سن کمی داشت، راه او را پیش گرفت. روزها خانه را به همراه دخترش ترک میکرد و شبها میآمد. با مردانی وارد رابطه شد یکی پس از دیگری برای برملانشدن روابطش، و به همین جهت مورد سوءاستفاده قرار گرفت.
برای به دنیا آوردن فرزند پسر و مقابله با خانواده همسرش دوباره حامله شد و دختری دیگر.
در تمام مدت از سوی همسرش به ازدواج مجدد تهدید میشد، همسرش تحت فشارهای خانوادهاش طلاقش میدهد، با دو بچه کوچک، حضانت بچهها به پدرشان سپرده میشود.
به اجبار خانواده با مردی همسن پدرش ازدواج موقت میکند و دوباره فرار می کند. این بار با حرف و حدیثهایی که تنها او را مقصر میدانند بازمیگردد. با مرد دیگری آشنا میشود و با ازدواج مجدد ولی موقت با او زندگی میکند، دور از فرزندانش و هر روز تحقیر و خشونت فیزیکی به دلیل آنچه در گذشته بوده.
روایت رسیده از تهران به کارزار منع خشونت خانوادگی، https://t.me/pdvcir
شما میتوانید تجربیات خود را به صورت حضوری، یا از طریق ایمیل pdvc.ir@gmail.com یا ادمین کانال تلگرام کارزار @pdvci به دستمان برسانید یا اینکه با هشتگ کارزار منع خشونت خانوادگی در شبکههای اجتماعی منتشرشان کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.