در قوانین کیفری، جرمی تحت عنوان زن آزاری یا همسر آزاری تعریف و جرم انگاری نشده است
گفت و گو با عبد الصمد خرمشاهی، وکیل دادگستری
کارزار منع خشونت خانوادگی: «کارزار منع خشونت خانوادگی» توسط جمعی از کنشگران حقوق زنان همزمان با روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان راهاندازی شده است. هدف از راهانداز این کارزار تلاش برای تصویب قانون مقابله با خشونت خانوادگی علیه زنان از طریق آگاهیرسانی عمومی و رسیدن به اجماع در جامعه مدنی است. بر این اساس بر آن شدیم با تعدادی از وکلا، جامعه شناسان، فعالین مدنی و فعالین زنان در رابطه با خشونت خانوادگی و انتظاراتشان از تصویب قانونی در این حوزه به گفتگو بنشیم. گفتگویی که در ادامه میخوانید با عبدالصمد خرمشاهی وکیل و حقوقدان در این خصوص انجامگرفته است:
شما تا به حال، وکالت زنان بسیاری را که قربانی خشونت بودهاند، بر عهده داشتهاید. زنانی که در نهایت مرتکب قتل شده بودند. اگر امکان دارد با اشاره به این پروندهها، در مورد تعریف خشونت خانگی و انواع و مصادیق آن توضیح دهید.
در واقع خشونت خانگی خشونتی است که در خانواده علیه زنان یا دختران اعمال میشود و طبعاً و سرانجام منجر به رنج و آسیب جسمی و یا روانی و جنسی آنان میشود. وقتی میگوییم خشونت خانوادگی در این نوع خشونت علاوه بر همسر، پدر، برادر و یا فرزندان زنان نیز میتوانند بهنوعی موجب آسیب و ضرر رساندن روحی و جسمی آنان بشوند. بخش مهمی از افراد جامعه را زنانی تشکیل میدهند که هیچ از خود و حقوقشان نمیدانند و استنباط درستی از مفهوم زن خوب بودن یا داشتن آزادی و یا برابری حقوق خود با مردان نمیدانند. آنها سخت بر این باورند که در هر حال حق با مردان است کسانی که بقول خودشان خرجی آنان را میدهند و این حق را دارند که هرگونه که خواستند با آنها رفتار کنند. بههرحال این نوع خشونتی که از آن صحبت میکنیم ممکن است خشونت علیه تمامیت جسمانی زن باشد مانند ضربوجرح و انواع آن یا خشونت روانی مانند توهین و تحقیر و تمسخر زن و یا خشونت جنسی که متأسفانه بهصورت گسترده در جامعه ما بخصوص نقاط محروم شایع است و مرد، زن را ملک مطلق خود تلقی میکند و بر این باور است که هر زمان که خواست و اراده کرد زن میبایستی از او تمکین خاص کند.
با توجه به این تعاریف، قوانین کیفری ایران تا چه اندازه خشونت خانگی را به رسمیت شناخته است؟ رویکرد نظام تقنینی ما در این زمینه چیست و این رویکرد با چه ایرادات و پیامدهای منفیای روبه رو است؟
در نظام کنونی ما قوانین خاص و ویژهای در این رابطه تصویب نشده است. قوانین در مورد صدمه زدن و آسیب رساندن به افراد کلی است و اختصاص به زنان ندارد. همان مجازاتی که برای جرم ضربوجرح برای مردان در نظر گرفتهشده برای زنان نیز اعمال میشود و همینطور در خصوص توهین و تحقیر. ما در هیچیک از قوانین مرتبط نداریم که اگر مردی زنش را تحقیر و یا تمسخر کند مجازاتی برای او در نظر گرفتهشده باشد و حتی اگر این امر منظور شده باشد اثباتش بسیار مهم است. حال آنکه میدانیم در خیلی از مناطق کشور ما روزانه بارها و بارها زنان مورد ضرب و شتم همسران خود قرار میگیرند و این قضیه مسکوت میماند چه برسد به اینکه مورد تحقیر و تمسخر قرار بگیرند.
در قوانین کیفری، جرمی تحت عنوان زن آزاری یا همسر آزاری تعریف و جرم انگاری نشده است. درحالیکه همانطوریکه گفتم خشونت علیه زنان یا همسر آزاری تعریف گستردهای دارد و مستمراً این جرم در اکثر نقاط کشور اتفاق میافتد. قوانین کیفری ما به تبعیت از فرهنگ و عرف جوامع در اینگونه مواقع مواضع انفعالی دارد. تفکر مالکانه نسبت به زن از سوی مرد باعث میشود که خیلی از این جرائم عادی و یا نادیده گرفته شوند.
رویکرد پلیس و مراجع قضایی چطور؟ تا چه اندازه در زمینه حمایت از خشونت دیدگان موفق بودهاند؟ چرا در عمل تنها تعداد معدودی از عاملین خشونت خانگی مجازات میشوند؟
پلیس یا ضابطین قضائی و مراجع قضایی در اینگونه موارد حالت انفعالی دارند چون قوانین، در اینگونه مواقع مسکوت و بیتفاوت است. فرهنگ حاکم بر جامعه و نوع نگاه غیر حساس به مسئله خشونت علیه زنان مانع از آن است که در مواقعی که زنان تحت آزار و اذیت همسر واقع میشود بتواند از طریق مقامات فوق به آنچه میخواهد دسترسی پیدا کند و ضمن آنکه خود زنان مورد ستم و آسیبدیده هم در اینگونه مواقع تمایل به طرح شکایت علیه همسران خود ندارند بخصوص کسانی که از نظر مالی متکی و وابسته به همسران خود هستند.
اینکه قربانیان خشونت خانگی تمایل چندانی به گزارش خشونت و شکایت و پیگیری حقوقی نشان نمیدهند تا چه اندازه ناشی از خلاهای قانونی و قضایی است؟
به دلایلی که معروض شد زنان در اینگونه مواقع تمایلی به شکایت و گزارش خشونت به مراجع پلیسی و قضایی ندارند چرا که اولاً پارهای از مسائل ناشی از فرهنگ حاکم بر جامعه و ملاحظات خانوادگی و فامیلی مانع از این کار میشود و از سوی دیگر مقامات مذکور نیز به دلیل خلأ قانونی قضیه شکایت را جدی نمیگیرند و به همین خاطر و در زمانی که مردان میبینند که شکایت همسرانشان علیه آنان منتج به نتیجه نمیشود بیشتر جدی شده و با آزادی عمل بیشتری رفتار خلاف خود علیه زنان را ادامه میدهند.
پیشنویس لایحه منع خشونت خانگی، به عنوان یک پیشنهاد، آیا میتواند این خلاها را پرکند؟ نقاط مثبت و نقایص این پیشنویس از نظر شما چیست؟
پیشنویس لایحه منع مذکور و تصویب آن بهعنوان قانون شاید اقدامی لازم باشد اما فینفسه در جهت مقابله با خشونت علیه زنان کافی نیست. ما نباید دلمان را به رفع خلا قانونی در این رابطه خوش کنیم. چه بسیار قوانین که در موارد مشابه وضع شده اما به لحاظ فقدان شور اجتماعی و فرهنگ غلط جامعه کاری از پیش نبردهاند. بهعنوان مثال در زمینه حمایت از حقوق کودکان قوانین وضع شده علیرغم جامعیت نسبی هرگز کارگشا نبودهاند. نگاهی در همین شهر تهران به خیابانها و میادین بزرگ اش بیاندازید در هر دقیقه شاهد انواع و اقسام خشونتهای رایج علیه کودکان میشوید! چرا به لحاظ اینکه هنوز در فرهنگ مردم ما کودکآزاری چنانچه باید و شاید جدی گرفته نشده است، خوب طبیعتاً با این اوضاع و احوال صرف تصویب انواع و اقسام قوانین بهتنهایی این معضل را حل نخواهد کرد.
جرم انگاری و تصویب قانون جامع منع خشونت خانگی در ایران چقدر اهمیت دارد؟ آیا راهکاری موثر برای مقابله با خشونت خانگی است؟
قبلاً هم گفته بودم جرم انگاری و تصویب قوانین مربوط به خشونت علیه زنان امری است لازم اما کافی نیست و بهتنهایی راهکار موثری برای مقابله با خشونت خانگی نیست. متاسفانه هنوز در اغلب قوانین ما نگاه مردسالارانه به قضایا حاکم است. حتی در قانون مادر یعنی قانون اساسی این نگاه دیده میشود یا در قانون مدنی ما که نگاه مردسالارانه پررنگتر است. در حال حاضر بهجز مواد قانونی معدودی از جمله ماده ۶۲۳ و ۶۲۴ قانون مجازات اسلامی و ماده ۱۰ قانون موافقتنامه جمهوری اسلامی با کشور در خصوص قاچاق زنان و معدود موارد دیگر، قانون کامل و جامعی در خصوص مجازات خشونت علیه زنان بچشم نمیخورد.
علیرغم وفور موارد خشونت خانگی، موانع تصویب چنین قانونی در ایران چیست؟ چرا عزم عمومی برای مقابله با چنین معضلی شکل نگرفته است؟
به هر حال همانطوریکه عرض کردم متاسفانه نگاه قانونگذار به این مقوله زیاد جدی نبوده و اساساً خود این معضل هم چندان جدی گرفته نشده و این برمیگردد به نوع انکار و فرهنگ و عرفی که در جامعه حاکم است. پارهای باورهای سنتی غلط که زن را ملک مطلق مرد میداند و هنوز این تفکر رواج دارد و یک سری اندیشههای ناصحیح در میان مناطق دور افتاده و جاهایی که بهصورت قبیلهای یا طایفهای یا عشیرهای هستند همچنان در جریان است. همه اینها باعث میشود که تاکنون قدمی در این زمینه برداشته نشود. عزم ملی، نیاز به یک باور و یک اعتقاد همگانی دارد که ضرورت و حساسیت این امر کمرنگ میکند.
موثرترین راهکارها برای ریشهکن کردن خشونت خانگی از نظر شما چیست؟ جامعه مدنی و افکارعمومی چگونه نقش ایفا میکند و چه امکاناتی دارد؟
موثرترین راهکارها برای ریشهکن کردن خشونت خانگی آگاهی مردم به قوانین و حقوق خودشان است در یک جامعه آگاه به قوانین خشونت علیه زنان میشده بدیهی است این آگاهی مستلزم پیشرفت و رشد فرهنگ در جامعه است باورهای قدیمی میبایست رفتهرفته از بین بروند و بجای آنها تفکرات حقوق بشری جایگزین شده در یک جامعه آگاه و در یک محیطی که اعتقاد به مساوات حقوق زن و مرد حاکم است قطعاً خشونت جایگاهی نخواهد داشت. پارهای از قوانین که در مقابل تساوی حقوق برابر زن و مرد است بایستی حذف شوند. افکار عمومی خود به خود اگر آموزش نبیند و رشد پیدا نکند نمیتواند در این رابطه نقشی ایفا کند. رسانهها مخصوصاً صدا و سیما میتواند نقش جدی در اجرای این خواسته ایفا کند. همچنان که مدارس و دبیرستانها و دانشگاهها محیط بسیار مناسبی در جهت آموزش جوانان و آگاهی دادن به آنها در این رابطه است. اگر چه خشونت خانگی ریشه در تاریخ دارد و سادهاندیشی است که تصور کنیم روزی اساساً این معضل ریشهکن شود.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.